معنی شرایط اقلیمی

حل جدول

فارسی به عربی

عربی به فارسی

اقلیمی

منطقه ای

فارسی به آلمانی

اقلیمی

Kontinental


شرایط

Eigenschaft [noun], Kraftübertragung (f), Qualifikation [noun], Sendung (f), Übertragung (f)

لغت نامه دهخدا

شرایط

شرایط. [ش َ ی ِ] (ع اِ) شرائط. ج ِ شریطه. شرطها و پیمانها و قرارها و قراردادها. (از ناظم الاطباء): اگر شرایط درنخواهم [خواجه احمد حسن] و بجای نیارم خیانت کرده باشم. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 147). امیر به خط خود جواب نبشت و هرچه خواسته بوده و التماس نمود از این شرایط قبول نمود. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 381). بوسهل حمدوی مواضعه نبشت در هر بابی با شرایط تمام. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 395). شرایط سخن آرائی در تضمین امثال و تلفیق آیات... تقدیم نموده آید. (کلیله و دمنه). در آن دیار هم شرایط بحث... هرچه تمامتر بجای آورم. (کلیله و دمنه). شرایط بحث اندر آن بغایت رسانیدم. (کلیله و دمنه). به شرائط تباعت و استمرار بر قضیت عبودیت.... قیام کرد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 440). || در تداول فارسی امروز به معنی موقع (یا موقعیت) و اوضاع و احوال بکار میرود: در شرایط فعلی اقدامی نمی توان کرد. رجوع به شرائط و شریطه شود.

فرهنگ معین

شرایط

(شَ) [ع.] (اِ.) جِ شریطه، پیمان ها، قراردادها، قرارها.

مترادف و متضاد زبان فارسی

شرایط

اسباب، شروط

فرهنگ فارسی هوشیار

شرایط

شرطها و پیمانها و قرارها


واجدین شرایط

سامه داران

فرهنگ عمید

شرایط

شریطه

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

شرایط

سام هها

فارسی به ایتالیایی

معادل ابجد

شرایط اقلیمی

711

عبارت های مشابه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری